یادش بخیر اون سالی که جنوب رفته بودیم ،تو بچه ها بحث سراین بود که کی به اینجا دعوتشون کرده.
من اولش این حرف رو قبول نداشتم که ی شهید بخواد ازما دعوت کنه که بریم جنوب که چی بشه؟ پیش خودم فکر میکردم که مثل همه اردو های دیگه اسباب ووسایل محیاشده که تونستیم بیایم.
تو همین فکرا بودم که رسیدیم محل اسکان بچهای مازندران ،اخه ما رو به جایی که محل اسکان خودمان نبرده بودند چون میخواستیم نمایش رزم شب که نزدیکیای اون محل اجرا میشد رو ببینیم.
وقت اذان بود که رسیدیم نمازخوندیم.
تا اینکه….
[شنبه 1395-12-21] [ 09:41:07 ق.ظ ]